سپهر

پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام والمسلمین سعید مهدوی(مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه های گیلان)

سپهر

پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام والمسلمین سعید مهدوی(مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه های گیلان)

طبقه بندی موضوعی
جستجو در سایت
آخرین نظرات

يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۵۹ ق.ظ

۱

اذْکُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَآیت 26 سوره انفال

به عنایت خاص حضرت زهرا (س)، رزق جلسه توسل به اهل بیت عصمت و طهارت به این سمت رفته که نگاه کنیم به نهضت کربلا و از زاویه ای دیگر این جبهه بندی ها را در واقعه ی عاشورا بنگریم.

گفتیم یکی از عوامل مهم مظلومیت انسان کامل بعد از ابلاغ وحی و نزول قرآن، این است که مؤمن ضعیف جبهه طاغوت را خیلی یاوری می کند. آنهایی که مؤمن مستضعف می شوند، ولیِّ خدا را یاری می کنند. یک اصطلاح و مفهوم قرآنی که مظلوم واقع شده است و کمتر به آن دقت کرده ایم که البته وقتی با دیده عبرت نگاه می کنیم، می بینیم این مفهوم، مفهومیست بسیار کاربردی و راهبردی برای کسانی که می خواهند در راه نجات قرار گیرند. یکی از غصه های امیرالمونین این بود که کمتر افرادی پیدا می شوند که متعلم علی السبیل النجاه باشند. یک موقع حضرت امیر همراه با کمیل بود که آهی کشید. جالب است در این آه کشیدن نگفت کمیل من چقدر مظلوم واقع شدم بعد از رسول الله. ذکر مصائبی که من و شما با آن آشنا هستیم، کمتر شده امیرالمؤمنین جایی نقل کند و آهی بکشد. اما گوشه گوشه های نهج البلاغه، آه و ناله های عجیبی از علی ابن ابی طالب است. یکی همین جاست. کمیل عرضه داشت چه شده آقاجان؟ فرمود: یا کمیل. مردم به سه دسته اند:

  1. عالم ربانی: آن کسانی که اهل علمند و سوادشان در مسیر تربیت الهی قرار گرفته و فقط با سواد نیستند. عالمانی هستند که جانشان را تحت تربت حضرت حق قرار داده اند. غصه علی این است که این تعداد کم اند.
  2. جویندگان راه نجات
  3. و کسانی که حکم حشره ای را دارند که به دلیل سبکی با کم ترین وزش بادی به حرکت در می آورند.

چرا مثال زده به حشره و نگفته پرنده؟ چون میدانیم هم حشره صعود دارد و هم پرنده. اما حشره در پرواز و عروجش قدرت اختیار ندارد و جو زده است. می دانیم که دو بال ایمان و عمل می خواهیم تا به بالا برسیم. اگر بخواهیم به حقیقت ملکوتی برسیم، باید این دو بال را قوی کنیم. اگر ایمان، باورها، عقاید و عهد قلبی ما ضعیف شود، عمل هم ضعیف می شود. وزن هم سبک می شود. ایمان وجود دارد اما خیلی ضعیف است. آن هم که هست، از باب لطف ولایت است و هدایت تکوینی خدا. اینکه در عالم همه به سمت خدا می آیند، همان ولایت تکوینی است. پس این خیلی هم مهم نیست که در گرفتاری ها رو به سوی خدا می کنیم. در عالم هستی در حالت اضطرار، چون او قَدَر قدرت است، همه به سویش می آیند. خدا می گوید آن ملحدی که در کشتی نشسته و طوفان یه سراغش می رود، وقتی از عوامل مادی و بت های زمینی ناامید می شود، او هم منتظر یک نیروی ماورای عالم ماده است. بعضی از ماها می نازیم به اشک چشم در حالت اضطرار. آن هم نه اضطرار در حوزه دین که اضطرار در حوزه ماده. مضطر به یک معنا، پریشان حالی است در فضای تنگنای زندگی مادی. وقتی آب و نانمان کم می شود. وقتی آبرویمان به خطر می افتد. آن وقت است که خدا خدا می کنیم. این که ایمان نیست. این همان بال کوچک حشره است. چون دوبال قوی ندارد، نمی تواند در عالم ظلمت و در برابر جریان های قدرت مقاومت کند. لذا با هر وزشی به هر طرفی می رود و خیلی خطرناک است. علی از این غصه می خورد. برویم کمی از ذکر مصیبت های عارفانه علی(ع) در نهج البلاغه را بخوانیم. فقط خوب نیست مقتل حسین را بخوانیم و گریه کنیم و مظلومیت آقا را فقط در همین بدانیم که وای با نیزه بر صورت حسین زدند. غربت اینجاست که انسان کامل حضور داشته باشد و من و شما او را یاد نکنیم. یکی به واسطه شهوت قدرت و ثروت در موضعی قرار می گیرد که سیلی به صورت زهرا(س) می زند. الآن در کوچه پس کوچه های شهر ما صورتی دیگر نمی تواند بروز کند از چهره و جلوه مادی. چه اتفاقی می افتد؟ نستجیر باالله یکی در کوچه پس کوچه های شهر ما به سیرت فاطمه سیلی میزند. هر دو مصیبت سخت است. حال اگر از بی بی جان بپرسید که سیلی از روی هواپرستی به صورت شما برای شما سخت تر است یا سیلی به مشی و مرام و سیره شما. خیال می کنید چه پاسخی می دهند؟ حالا گوش کنید. علی ولی خداست و مظهر مهر. خیلی راحت می تواند از گناه و خطای دیگران در حق شخصی اش بگذرد. او مصداق الْعافینَ عَنِ النَّاسِ است. اما چه شده است که حضرت لب به شکایت کشوده اند؟ نمی فرماید شکایت از کسی که ناموس مرا کتک زد. از کسی که مرا خانه نشین کرد. از کسی که حسین مرا به قتل می رساند. چیزی که می گوید، همه اینها را در بر می گیرد. الى الله اشکو من معشر یعیشون جهالا و یموتون ضلالا. مَنِ علی به خدا شکایت می کنم از کسانی که زندگی شان به جهالت می گذرد. آنقدر در نادانی ها زندگی می کنند که هنگام مرگ، جز گمراهان بمیرند. چرا امیرالمؤمنین ذکر مصیبت های حضرت زهرا را در خطبه های نهج البلاغه و بالای منبر ندارد؟ آقا ریشه را می گوید. لذا من و شما باید ببینیم که نکند جزء مؤمن ضعیف باشیم.

یکی از خصوصیات مؤمن ضعیف این است که هیچ جای اتکا و رکن وثیقی ندارد. امروز عاشوراست. یکسره صدای گریه و روضه و نوار ذکر مصیبت از ماشین ها بلند است. این ایام که تمام شد، یکدفعه از همان ماشین، صدای ترانه خوانی یک زن بلند می شود. این همان کسی است که می تواند حسین کُش شود و زمینه ساز مظلومیت سیره حسین می شود. لذا مؤمن ضعیف باید تکلیفش را روشن کند. باید در وادی معرفت و محبت بیشتر دقت کرده و دو بال خود را قوی سازد. عاشورا که می شود، همه خیمه می زنند. عاشورا که تمام می شود، مسیر حرکت هم به کلی عوض می شود. اما مؤمن مستضعف، همان متعلم علی السبیل النجاه و عالم ربانی و تحت امر و نهی حضرت رب است. عالم ربانی که می گویم، ذهنتان فوری نرود سمت آیت الله بهجت ها. بعضی ها هم که اینقدر آیت الله بهجت را بالا برده اند که به همین راحتی نمی توان به آن دست پیدا کرد. ایشان هم مثل شما و در همین جامعه بود. این مرد خدا هم خیلی ساده و سلیس می گفت: اگر می خواهید به جایی برسید، واجبات را انجام دهید و مرتکب محرمات نشوید.

جالب است که ایشان مدتهای طولانی نمی توانستند عمل مستحبی را انجام دهند به این دلیل که پدرشان ایشان را منع کرده بود. در حدی که مجوز این را هم نداشت که در نمازهای واجبش، ذکر مستحبی بگوید. چون به دستور خداوند، حکم پدر و مادر در حوزه مستحبات واجب است. این را می گویند عالم ربانی. امر رب برایش مهم است نه هوای دل من حتی گرایش معنوی من. مؤمن مستضعف تحت تربیت حضرت حق است. هرچه خدا بگوید و نه آنچه که هوا بگوید. یکی از خبرهای وحشتناکی که اهل بیت از آخرالزمان داده اند این است که در این دوران مستحبات زیاد می شود. یعنی شخص ترک واجب می کند تا مستحبی را انجام دهد. از جمع شما اهل ولا به دور باشد. جوان ما تا دو نیمه شب در هیئت می ماند و سینه می زند و بدنش را ضعیف می کند آن وقت نماز صبحش قضا می شود. این ذکر مصیبت پذیرفته می شود؟ تو اول واجبت را انجام بده.

حتما برای اینکه عالم ربانی شوی، نیاز نیست آیت الله بهجتی شوید در سنین پیری. آن موقع که ایشان طلبه بود وکسی حسابش هم نمی کرد و اعتبار اجتماعی و شهرتی نداشت، عالم ربانی شده بود. مثل بعضی از نوجوانان ما که می توانند در همین سنین کم هم عالم ربانی شوند. (دختر، پسر، بقال، عطار، کارمند، کارگر) اول باید آشنا به اوامر خدا شود و سپس همین اوامر برایش مهم گردد آن وقت می شود عالم ربانی. اینقدر برای پیر مردهای فقیه درس خوانده، عبارت عالم ربانی را بکار گرفته اند که دیگر برای ما مفهوم سنگینی پیدا کرده است. ببینید چه تعریف راحتی دارد. اما عمل کردن و رسیدن به آن، به این راحتی نیست. طبق کلام مولایمان، دومین خصوصیت مؤمن مستضعف، متعلم علی السبیل النجاه و جوینده راه نجات است. این مسجد و آن مسجد. این هیئت و آن هیئت. جسارت می کنم اما بس است دیگر. اندکی گریه و چند دقیقه سینه زنی، بس است دیگر. نمی خواهد خودتان را بُکشید. شور جوانی را در مجالس داشته باشید خوب است و صفا می آورد اما دیگر شورش را در نیاورید. بعضی ها یاد گرفته اند در این ده روز فقط به نیت سینه زنی از این هیئت به آن هیئت بروند. اما پای سخنرانی نمی نشینند تا حتی یک حدیث و یک کلام نورانی حسین زهرا و اهل بیت عصمت و طهارت را بشنوند. چرا بعضی ها انتظار دارند که سخنران باب میل آنها سخن بگوید؟ یک مقدار خودشان باید سلیقه شان را جهت بدهند برای تشنگیِ کلام نور. بعضی ها شاید نتوانند حدیث را با لهجه فارسی غلیظ بخوانند اما تو اگر بخواهی خوب بشنوی و اهل سمع باشی، می توانی از یک آدم شاید بی سواد، کلی نکته یاد بگیری. خودمان را بد عادت داده ایم. می گویند در شهر ما طلبه وجود ندارد. خواهش می کنم کمی ضاعقه هایتان را عوض کنید. اگر یکی آمد که باب ضائقه ما نیست، خب چرا ما تربیت نفس نکنیم؟ به جهت اینکه آن حدیث از خدا و خاندان عصمت است، باید برایمان مهم شود. اگر مهم شد، خدا اجازه می دهد دریچه ها باز شود و تو از آن حدیث چیزی بفهمی که گوینده اش نفهمیده است. کمی جوینده باشیم.

سلمان فارسی که یک مؤمن مستضعف است و در هر معرکه ای جزء یاران راستین رسول الله شده است، روح جویندگی داشته. یک عمر به سخنان عالمان یهودی و مسیحی و زرتشتی گوش کرده. می دانید وقتی به رسول الله رسید، چند عالم دیده بود؟ همه شان هم ربانی نبودند. حتی عالم ظلمانی هم بودند. اما سلمان می رفت گوش می داد که آنها چه می گویند.

فَبَشِّر عِبادِ الَّذِینَ یَستَمِعُونَ القَولَ فَیَتَّبِعُونَ اَحسَنَه را چه کسی می خواهد عمل کند؟ ما که به چشم هایمان خیلی بیشتر تمرین می دهیم. بترسید از این موبایل ها و تلویزیون و... کمی گوش هایتان را تیز کنید. سخنرانی و تفسیر زیاد بشنوید. نگویید به کاممان نمی آید که این هوای ماست و اتفاقا اگر بخواهیم به منازل برسیم، باید به مهارت خوب گوش دادن برسیم. الآن گرفتار زیاد دیدن هستیم و می دانیم خدا تعمّدا اسم طاغوت را گذاشته «ملاء»، چون دیده را پر می کند. بچه مذهبی ما میگوید می خواه بروم شبکه های اجتماعی و غوغا کنم. اینقدر در این شبکه ها مشغول می شود که وقتی برادرش کنارش نشسته، نمی تواند با او تالیف قلوب پیدا کند آنوقت می خواهد با نوشته خودش اثر بگذارد؟

این زمین بازی برای ما نیست. زمین بازی را خدا مطرح کرده. همین هم نشینی های این چنینی. خب ای مؤمن مستضعف! چرا فقط ده روز؟ چرا فقط عاشورا؟ فردا شب آخر است. نمیخواهی تصمیم بگیری؟ فردا که می روی در بازار کار کنی، کدام بازار را می پسندی؟ بازار اموی یا علوی؟ مدرسه می روی؟ مدرک می گیری؟ اموی یا علوی؟ بله علم هم اموی و علوی دارد. غذا خوردن سر سفره هم اموی و علوی دارد. ورزش هم اموی و علوی دارد. زندگی نامه شهید بابایی و شهید چمران را حتما با دقت بخوانید که عالمان ربانی بودند. شاید بگویید مثلا در زمان بابایی، گناه در خیایان یا ماهواره نبود ولی او رفته بود آمریکا. جایی که در ملا عام گناه وجود دارد. اصلا نیازی به ماهواره نبود. در پادگان با یک آمریکایی هم اتاق بود. وی اهل نجاست بازی و عرق خواری و... بابایی هم که عالم ربانی است. حکم خدا برایش مهم است. من و شما اگر باشیم، می گوییم جو است دیگر. بلاد کفر است چه کنیم؟ آمد گفت من که اهل نمازم این مرد هم عرق می خورد و اتاق را نجس می کند.

آمریکایی را صدا زد گفت: شما آمریکایی ها غائلید که باید حریم شخصی افراد را رعایت کرد؟

گفت: بله

گفت: ما مسلمانان یک تعلقات مذهبی داریم. به ایمان شما هم کاری ندارم اما بیا اتاق را بین خودمان نصف کنیم.

خیلی راحت در همان اتاق، حکم خدا برایش مهم شد. انجام هم داد. بروید کتاب خاطراتش را بخوانید که چگونه سر نماز اول وقتش تعصب داشت. البته بابایی قبل از این ها در نوجوانی اهل ولا شده بود. 15 ساله بود که روزی دید مدیر مدرسه اش بر سر خادم مدرسه فریاد می زند که چرا مدرسه را تمیز نکرده ای؟ خادم هم از بیماری اش می نالید. از فردای آن روز هر وقت که خادم می خواست مدرسه را تمیز کند، می دید یکی آمده و همه جا را تمیز کرده. یک روز نگهبانی داد تا بالاخره فهمید شهید عباس بابایی است که وقتی دانش آموزان در مدرسه نیستند از دیوار بالا می رفت و شروع می کرد به نظافت مدرسه. این جور آدم می شود عالم ربانی. او جو زده نیست و می تواند در جوی قرار بگیرد و آن جو را متاثر از ایمانش کند. شیعه مستضعف از تنهایی احساس وحشت نمی کند. لذا در هر زمانی غریب است. غربت یعنی چه؟ وقتی در جمعی باشی که تو را درک نکنند، نا خود آگاه تو می شوی تنها. ابراهیم خلیل الله را نگاه کنید. جوان 16 ساله در یک شهر که به روایتی آن روز کل شهر رفته اند 13 بدر. از فضا استفاده می کند و بت ها را می شکند. یک کوه آتش برایش درست کردند. حال غربت ابراهیم را ببینید که حتی پیرزن ها می گفتند سه روز دیگر او را به آتش بیفکنید تا ما فرصت داشته باشیم به عنوان نذری، هیزم جمع کنیم برای سوزاندن ابراهیم. چون او خدایان مارا شکسته است. بچه مذهبی ما می آید وصف شمایل حضرت عباس را می گوید. از چشمانش که امری غیر ارادی است می گوید اما محاسنش را نمی گوید. چشم را نمی شود کاری کرد. این محاسن را که می توان گذاشت. خیلی ها همین محاسن را نمی گذارند چون غربت پذیری شان کم است. البته دین فقط در محاسن نیست. ببینید وضع ما به کجا رسیده. آن چیزی که به اراده خودمان قابل انجام است را نمی خوانیم و چسبیده ایم به چیزی که اصلا دست ما نیست. شهید مطهری در حماسه حسینی می گوید: ما عادت داریم فقط قهرمان سازی کنیم. در اشعار و گفتارمان کاری می کنیم که عباسی تولید شود که هیچ کس تمایل نداشته باشد خود را سمتش بکشاند. اصلا بصورت افراد چکار داریم؟ به سیرت آنها بنگرید. آن غلام سیاهی که نه زیبا بود، نه تن خوشبویی داشت و نه شبیه حضرت بود، سیره امام برایش مهم شد و شد شهید کربلا. من و شما در فرهنگ سازی وظیفه داریم. گفتیم مؤمن مستضعف غربت را می خرد. چقدر در گفت و گو با دانش آموزان مدارس این سخن را بصورت مشترک از آنها می شنوم که حاج آقا اگر حجاب بگیرم، دختر خاله و همکلاسی و مادر و... مرا مسخره می کنند. خب پس باید کار دیگری کرد. قبل از اینکه بحث حجاب مطرح شود باید به آنها بگوییم تو اگر می خواهی به خیمه گاه انسان کامل برسی و شیعه ناب و صادقش باشی، عزیزم باید غربت را بپذیری. یکی از خصائص شیعه مؤمن مستضعف، تنهایی است. غربت به معنای قهر با مردم نیست. اتفاقا مؤمن مستضعف، روابط عمومی بالایی دارد. حتی دشمنش هم او را دوست دارد. پس غربت به معنای آدم اخمو و گوشه نشین و تنها نیست. غربتی که من می گویم، تنهایی است که در دلش حس می کند و دیگران نمی فهمند. کنآیت به او می زنند و می خواهند زندگی مادی او را در تنگنا قرار دهند. جوان مذهبی می گوید در همین شهر صنعتی در یک فضایی آلوده، من را که می بینند، چنان فضا را بر من تنگ کرده اند. دختر پاک و معصوم و باورمند به حضرت زهرا (س) در این مجالس چه با صفا گریه می کند. می رود در فضای عمومی شهر به او می گویند اگر می خواهی استخدام شوی، باید چادر را از سرت برداری. حال اگر او غربت پذیر نشود، چه باید بکند؟ باید یک راه را انتخاب کند. یا خیمه ابا عبدالله و یا آن سمت. می گویند حاج آقا او چه گناهی کرده است؟ گناهی نکرده لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى. باید هزینه بپردازد.

وَاذْکُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَآیت 26 سوره انفال

خداوند به مسلمانان یادآوری می کند که تعداد شما در جنگ بدر یادتان است که چگونه کم و مستضعف بودید؟ در جنگ احد، مؤمن ضعیف بسیار بودند. یکدفعه رسول خدا را فراموش کردند. یکی هم فریاد زد رسول خدا کشته شد. مؤمن ضعیف گفت: حالا که رسول خدا کشته شده، پس دین خدا هم تعطیل می شود.

اوایل انقلاب دعب قشنگی راه افتاده بود که زندگی اصحاب اهل بیت را خیلی خوب می خواندند. بعضی اوقات که توفیق پیش می آید به خانه شهدا می روم، نگاه می کنم می بینم عجب کتاب هایی می خواندند. کتاب فروشی های مذهبی مان را نگاه کنید. کتاب تعبیر خواب و کتاب کرامات امام رضا (ع) و ...چرا زندگی ابوذر پیدا نیست؟ چرا زندگی سلمان فارسی را نمی خوانید؟ خبر دارید یک سعید ابن جبیر است که اهل ولای علیست؟ اصلا می دانید چه مشی داشته؟ میثم تمار را چند نفر می شناسند؟ الآن بچه مذهبی های ما فقط مداحی گوش می دهند. نمی گویند یک کم کتاب بخوانیم. لذا کتابخانه امروز بچه های مذهبی پر است از سی دی های مداحی. یکی از آن کتاب هایی که باید بخوانیم زندگی ابوذر غفاری است. خدا می داند این مؤمن مستضعف، عجب غربت پذیری دارد. در جو جامعه ای که همه علی را تنها گذاشتند، او کنار علی ماند. صراحت لهجه و صدق ابوذر، سرش را بر باد می دهد. ای آقایان حضرت امام (ره) انقلاب کرد و شهدا نیز با خونشان این انقلاب را آبیاری کردند. اما اینجور نیست که ما رها کنیم. باید هنوز ابوذرهایی باشند تا مقابل زبیر ها و عثمان ها و طلحه ها و اهل تکاثر ثروت بایستند. چطور نائب امام زمان با شما حرف بزند دیگر؟ قبل از انتخابات مجلس گذشته، یک روز آمدند که شاخصه های نماینده خوب را بگویند. گفتند: مردم به کسانی رای دهید که وابسته به باند قدرت و ثروت نباشند. آقا راحت کنار وصف های کلی، یک کمی جزئی تر حرف می زنند. یعنی در این کشور باند قدرت و ثروت وجود دارد؟ بله دارد که می گوید. چشم هایتان را باز کنید. خب ابوذر های این زمان کجایند؟ تا آقا یک سخنرانی کرد: اَینَ عمار؟ بعضی از ما هم تکرار کردیم اَینَ عمار! بابا فقط عمار نبود که. ابوذر بود. سلمان بود. خب چرا منتظرید که آقا هزینه بپردازد؟ اینها را باید بخوانید تا آشنا شوید با مؤمن مستضعف و یاران درجه یک اهل بیت. چه یارانی؟ یارانی که گرسنگی می کشیدند و زهد داشتند و مشغول روزگار و تجملات  و تکاثر ثروت نبودند. زحمت کش و لطیف و مهربان بودند. در بین مردم اما غریب بودند. عثمان دیگر تحمل نمی آورد و می گفت او را باید تبعید کنید. اینقدر عصبی بود که دستور داد کسی حق بدرقه نمودن ابوذر را ندارد. او را فرستادند به بیایان ربذه که در آن فقط چند قبیله کوچک زندگی می کردند. امیر المؤمنین حسن و حسین و مقداد را برداشت و رفتند به بدرقه. حضرت به حسنین می گوید: بیایید برویم به بدرقه عموتان. پس اگر مؤمن مستضعف شوید، برادر امام زمان می شوید. فکر نکنید فقط برای عباس بود. تو هم اگر مؤمن مستضعف شوی، امام زمانت به تو می گوید من هم فدای تو شوم. این رسم محبت ولی خداست.

این سنت را بدانید که خدا تا روز قیامت به اهل باطل، فرصت جولان می دهد. نترسید و نگویید جمعیت آنان بیشتر است پس اثر گذاری بیشتری دارند. گوشه ای نشسته ای و می خواهی مؤمن مستضعف شوی؟ از آدابش این است که به سنت الهی آشنایی پیدا کنی و به آن تن دهی. هر چه به آخرالزمان نزدیک می شویم، قدرت باطل بیشتر می شود اما دولت برای اهل حق است. ابوذر غریب را فرستادند ربذه. اما خبر نداشتند بعد از هزار و اندی سال حضور ابوذر یک شیعه ای درست می کند که پدر صهیونیست را در می آورد. حزب الله همان شیعه زیبای امروز روی کره زمین همه به برکت نفس گرم یک مؤمن مستضعف غربت پذیر است. بله درست است که غریبید اما دولت از آن شماست. اثر گذاری برای توست. چرا خدا به اهل باطل قدرت جولان می دهد؟ می خواهد ببیند تو چقدر مؤمنی. تو حضور و قدرت و تقدیر خدا را باور داری. لذا قدرت جولان اینقدر زیاد است که شمر می آید روی سینه امام می نشیند. اینقدر قدرتش زیاد است که مقابل چشم مولا، ناموس علی را کتک می زنند. بعد خدا امر می کند ای علی صبر کن.

رسول خدا فرمود: اسلام غریبانه شروع شد.

انتهای پیام/

نظرات (۱)

سلام با تشکر از فرمایشات ارزشمند حضرتعالی
آیا در شب اربعین نیز برنامه ی سخنرانی در رشت دارید؟
و من الله توفیق...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">